۱۴۰۳.۰۶.۲۴

دهم ربیع الاول، پانزده سال قبل از بعثت، خدیجه کبرا بانوی بزرگ حجاز، به خانه ساده‌ای پا می‌گذارد که جز حضور ملائک زینتی ندارد. اما طلیعه خوشبختی بندگان خدا از خانه محمد امین و خدیجه کبرا پرتوافشانی کرده و افق های جهان را روشن کرد. داستان این عشق الهی در رمان «آنک آن یتیم نظرکرده» به قلم محمدرضا سرشار آمده است.

درباره شخصیت و زندگی حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) کتاب‌های زیادی نگاشته شده و نویسندگان بیشماری از شرق و غرب عالم چه با زبان احساس و چه به دیده تحقیق علمی‌تاریخی وجوه متفاوتی از سیره نبوی را به نگارش درآورده‌اند.

سیره پیامبر اسلام (ص) همواره الهام‌بخش فقیهان، سرمشق سلوک سالکان الی الله، ترسیم‌کننده خطوط سیاسی سیاستمداران و نشان‌دهنده ارزش‌های والای معنوی و مکارم اخلاقی بوده و هرکسی به فراخور موقعیت خود می‌تواند از آن بهره ببرد. کتبی از این دست چه از قدما و چه از متاخرین و حتی سال‌های نزدیک جزو حوزه‌های موضوعی خاصی است که پرتکرار بوده و هرچه پیش می‌رویم از نکات و خصائص قابل بازگوی حضرت محمد (ص) کاسته نمی‌شود.

* قصه آن یتیم نظرکرده به قلم سرشار...

نوشتار «آنک آن یتیم نظرکرده» اما یکی از کتاب‌هایی است که داستان زندگی پیامبر اسلام را در قالب رمان روایت می‌کند. وجه تمایز آن با کتب سیره، زبان قصه‌گو و لحن ادبی است که محمدرضا سرشار نویسنده اثر از آن بهره جسته است. این مجموعه کتاب براساس زندگی رسول خداست که پس از تحقیقات بسیار در متون معتبر تاریخی، در قالب داستانی با لحن ادبی نگاشته شده و نویسنده در این اثر به زندگانی حضرت محمد (ص) اندکی پیش از تولد تا هجرت می‌پردازد.

این کتاب، روایت از تاریخ و پیامبر (ص) است. روایتی است که نمی‌توان قصه آن را تجربه کرد و راوی آن نیز شبیه هیچ‌کس نیست، او پیامبر و پیام‌آوری از جانب خداوند باری تعالی است. همین دو ویژگی، نگارش اثر را با دشواری‌هایی همراه کرده است. در عین حال این رمان با منابع تاریخی تطبیق دارد و نویسنده تلاش کرده تا از حدود واقعیت‌های تاریخی خارج نشود و در قید تاریخی حرکت کند.

کتاب «آنک آن یتیم نظرکرده» اولین بار در سال ۱۳۸۰ نوشته شده، اما بارها تجدید چاپ شده است. انتشارات سوره مهر این کتاب را در ۴ جلد در سال ۱۴۰۰ بازنشر کرده است با اسامی زندگی پیامبر، از بعثت تا هجرت حبشه، سالیان سخت و هجرت بزرگ.

 این کتاب موفق که هم نوجوانان و هم بزرگسالان می‌توانند از نثر و قصه گیرای آن لذت ببرند، جوایز ارزشمندی را در جشنواره‌های گوناگون کسب کرده، چنان‌که در جشنواره «قصه‌های قرآنی، پیامبران و ائمه» به عنوان اثر برگزیده انتخاب شده‌است.

* چه مایه زلال و همدل و همراه بود این زن...

بخش مهم زندگانی پیامبر اسلام (ص) آشنایی با خدیجه است. زنی که محمد جوان را غرقه در آسایش و رفاه مادی کرده و آنچه از ثروت و مکنت و مال و مقام تجاری داشت را پشتوانه محمد امین قرار داده بود. آن دو در روزی از روزهای ماه ربیع درحالیکه محمد جوان ۲۵ سال داشت و خدیجه کبرا به نقلی ۲۸ سال، به عقد یکدیگر درآمده و پیمان بسته بودند تا لحظه‌ای که روح در کالبد دنیایی خود دارند یکدیگر را تنها نگذارند.

خدیجه روزی را به یاد می‌آورد که محمد از نجواهایش در غار حرا بازمی‌گردد و از سنگینی مسئولیتی که خداوند او را برایش برگزیده سخت به خود می‌پیچد. در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«برخیز ای غنوده‌ی بسترِ امن و آسایش؛ که دوران خواب و آسایش تو، تا آخرین دم زندگانی‌ات، به سر آمد! برخیز و ندا در ده و خوابزدگان غافل را بیدار ساز! بر پای شو و در جهان صدا درافکن و به آغاز دورانی نو، نوید ده!»

این، نیک! برخاستن از بهر حق، اوج آرزوی سالیان دراز محمد بود. هم، یاد خدای بلندمرتبه، پیوسته با وی بود. هر چند آداب درست این یاد کرد، نیک بر او آشکار نبود... لیک، اینک چه‌سان مردم را بیم دهد و سوی خدای خواند؟ از چه کسی بیاغازد؟... که را خواند تا اجابتش کند؟ سخن وی را آیا پذیرا می‌شدند؟ دروغگویش آیا نمی‌خواندند؟... زمانه برایش چه بازی‌ها در آستین داشت که او از آنها آگهی نداشت؟...

ـ‌ هان، ای ابالقاسم؛ تو را سخت در اندیشه می‌بینم! حال آنکه این نوید می‌بایست شادمانت می‌ساخت!

پیامبر، دغدغه‌ی خاطر را بازگفت. خدیجه، ساده و سبکبار، چونان کودکی شوق‌زده گفت: این نباید که بر تو دشوار نماید!

پس، چون نشانه‌ی پرسش در دیدگان شوی دید، افزود: از مردمان یکی من! نخست از جمله‌ی ایشان، کیش خویش را بر من عرضه کن. اینک برگو که چه بایدم کرد؟

ابرهای اندوه، به یکباره گویی از آسمان دل محمد به یک سو رانده شدند. سایه‌ی تاریک غم از دیدگانش زوده گشت، و برقی از شادی در آن‌ها جستن گرفت.

چه مایه زلال و همدل و همراه بود این زن؛ این همسر؛ این همراز؛ این یاور! دلش چه مایه دریایی بود این عزیز!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha